نوسانات شدید نرخ ارز در هفتههای اخیر، به ویژه در پی اخباری مبنیبر توافقات احتمالی میان ایران و ایالاتمتحده، مجددا توجهات گستردهای را به بازار پیچیده ارز و وضعیت اقتصادی کشور جلب کرده است.
این وضعیت باعث بروز سوالات متعدد میشود که از جمله آنها میتوان به این پرسشها اشاره کرد: کف قیمت دلار کجاست؟
تاثیر این نوسانات بر اقتصاد و معیشت مردم چیست؟ و آینده بازار ارز چه مسیری را طی خواهد کرد؟ در زمینه اقتصادی، بهطور کلی، قیمت هر کالا و خدمت براساس عرضه و تقاضا در بازار تعیین میشود.
این یک قانون کلی است که براساس آن، افزایش تقاضا معمولا منجر به افزایش قیمت میشود و کاهش آن به افت قیمت میانجامد اما وضعیت اقتصادی ایران به دلیل نفوذ بالای دولت و نهادهای دولتی بهویژه در فعالیتهای اقتصادی کاملا متفاوت است.
این نفوذ باعث اختلال در عملکرد طبیعی بازار و بیثباتی دائمی قیمتها شده است به طوریکه مردم به این نوسانات به عنوان یک امر عادی نگاه میکنند.
البته شایان ذکر است که بیثباتی قیمتها به عنوان یکی از موانع اساسی برای سرمایهگذاری در کشور محسوب شده و تغییرات مکرر قیمتهای نسبی، به دلیل مداخلات دولتی، مانع از ایفای نقش واقعی متغیرهایی همانند نرخ ارز میشود به طوریکه این متغیرها تحتتاثیر تصمیمات سیاستگذاران قرار میگیرند و عمل نمیکنند. نرخ ارز در ایران به شکل قابلتوجهی تحتتاثیر مقادیر صادرات و واردات قرار دارد.
به عنوان مثال در شرایطی که تولید داخلی کفایت نمیکند و نیازهای کشور باید از طریق واردات تامین شود، هرگونه اختلال در صادرات، به ویژه به دلیل تحریمهای بینالمللی، تاثیرات منفی بر واردات و در پی آن بر قیمتها خواهد داشت.
از اینرو قیمتهای کنونی در بازار به هیچ عنوان طبیعی و براساس ساماندهیهای اقتصادی درست نیست و به شدت تحتتاثیر شرایط بینالمللی و روابط خارجی کشور قرار دارند.
تحریمها به طور مستقیم نوسانات نرخ ارز را تحت فشار قرار میدهند و از سوی دیگر مردم به منظور حفظ ارزش پول خود، به خرید طلا و ارز گرایش پیدا میکنند که این رفتار در نهایت موجب تشدید نوسانات در بازار میشود، همچنین اخبار مربوط به توافقات ممکن میان ایران و آمریکا باوجود ایجاد برخی گشایشهای موقتی نمیتوانند به عنوان راهحلهای دائمی در نظر گرفته شوند.
فشار بر ساختار اقتصادی داخلی کشور
چالشهایی که در حال حاضر با آنها مواجه هستیم، همچنان در حال اعمال فشار بر ساختار اقتصادی داخلی کشور هستند و اصلاحات اقتصادی درونزا به عنوان یک ضرورت غیرقابل انکار جلوهگری میکند.
برخی کارشناسان بر این عقیدهاند که بهبود روابط بینالمللی میتواند به حل این چالشها کمک کند اما باید در نظر گرفت که بدون تقویت زیرساختهای داخلی نظیر امنیت قراردادها و قدرت مالکیت، هیچگونه پیشرفتی امکانپذیر نخواهد بود.
بنابراین تصور اینکه یک توافق با آمریکا به تنهایی میتواند تمام مشکلات اقتصاد کلان کشور را حل کند، تصوری نادرست و مغلطهآمیز است.
نوسانات بازار ارز و تغییرات قیمتها در ایران عموما به مداخلات دولت و شرایط ناکارآمد اقتصادی داخلی مرتبط است. از اینرو بحث درباره اینکه آیا کاهش یا افزایش نرخ ارز مثبت یا منفی است باید در بستر مدیریت صحیح و هوشمندانه اقتصاد کشور صورت گیرد.
واقعیت این است که دولتها باید بپذیرند که بازار باید بهصورت طبیعی و بدون مداخلات عمده در تعیین قیمتها عمل کند.
در یک بازار آزاد، تعامل بین عرضه و تقاضا میتواند نیازها را تامین کرده و تعادل در قیمتها را برقرار کند بنابراین برای دستیابی به ثبات در بازار ارز، پرچمدار کردن اقتصاد آزاد و کاستن از مداخلات دولتی به شدت ضروری است.
در نهایت باید اذعان کرد که پیشبینیهای بازار کار سادهای نیست و این عدم قطعیت بهخوبی ناشی از دخالتهای دولتی و تحولات بینالمللی قابل درک است.
عوامل متعددی که به طور مستمر بر نرخ ارز تاثیر میگذارند، به هیچ عنوان تحت کنترل دولت نبوده و نوسانات در این زمینه به روندی طبیعی تبدیل شده است.
با این تفاسیر در شرایط کنونی ضرورت اصلاحات ساختاری و داخلی به عنوان یک عامل کلیدی در حل معضلات اقتصادی کشور بیشتر از هر زمان دیگری احساس میشود.