جمهوری اسلامی ۴۰ سال زحمت کشید تا بتواند اکثریت مردم ایران را رباخوار کند.از تمام ابزارهایی که دردسترس داشت بهره برد تا مردمی را که تا پیش از انقلاب با بانک، بهره ، بیمه و بورس مشکل داشتند، با اینها آشتی بدهد.همین مساله زمینه را برای جا افتادن فرهنگ پختهخواری در کشور و تضعیف فرهنگ تلاش و تولید مساعد کرد (در همین دورهای که ما بهرهخواری را رواج دادیم ، غرب رباخوار متوجه شد که برای رشد مستمر لازم است نرخهای بهره به سمت صفر برود)
اگر یک فرد ولخرج قناعتپیشه شود درآمدهایش بیشتر پسانداز خواهد شد و در پایان سال، ثروتمندتر خواهد بود. اما اگر همه افراد یک جامعه، یکباره تصمیم بگیرند قناعتگر شوند و کمتر خرج کنند، در پایان سال همه آنها فقیرتر خواهند بود. نتیجه این که، خصایل نیکوی فردی الزاما از نظر اجتماعی ستوده نخواهند بود(و این دقیقا نکتهای است که فقیهان ما در سیاستگذاری به آن توجه ندارند و چنین میشود که سیاست ترویج نماز یا حجاب موجب بینمازی یا بیحجابی بیشتر میشود). قماربازی هم یکی از همان پدیدههایی است که معمولا نسبت به آن گرفتار خطای ترکیب میشویم. اگر روحیه قماربازی در یک فرد ممکن است برای او ویرانگر باشد به این معنی نیست که قماربازی برای جامعه هم پدیده نامبارکی است.
در علم اقتصاد مردم را به افراد ریسک پذیر، ریسک گریز و ریسک متوسط تقسیم می کنیم. هر کدام از سه دسته، رفتارهای متفاوتی دارند.مردم ایران اغلب ریسکگریزند.برای این ادعای خود یک شاهد عینی دارم و آن نرخ بهره است. در جوامعی که بیشتر مردم حاضرند با نرخ بهره بالا وام بگیرند به این معنی است که آنها منفعت کم امروز را به منفعت زیادتر فردا ترجیح میدهند.مردم ایران به شدت منافع امروز یا امسال را به منافع فردا ترجیح میدهند. این خلقوخو را در ضرب المثل رایج «سرکه نقد به از حلوای نسیه است» نیز میتوان دید.هر چه جامعهای ریسکگریزتر باشد نرخ ترجیح زمانیاش بالاتر است و بنابراین نرخ بهرهاش هم بالاتر است. چرا؟ چون وقتی ریسکگریز است پس حاضر نیست یک منفعت نقد امسال را با یک منفعت ریسکی سال آینده عوض کند، مگر اینکه منافعی که سال آینده به دست می آورد خیلی بالا باشد.
در دنیای مدرن از یک ملت محافظهکار، تقدیرگرا و ریسکگریز، توسعه زاده نمیشود.جامعه ما در چهل سال گذشته عادت به کسب درآمد از طریق سپرده گذاری در بانک نیز آن را بیشتر به پخته خواری و ریسکگریزی و محافظهکاری سوق داده است. و البته بیثباتیهای سیاسی و مدیریتی هم این روند را تشدید کرده است. جامعه ما باید تمرین ریسک پذیری کند، باید تجربه باختهای مکرر و بردهای سنگین داشته باشد، باید لذت قمار کردن را بچشد. به قول مولانا، خُنُک آن قماربازی که بباخت هر چه بودش / بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر.
بخش بزرگی از پولهایی که این روزها به سوی بورس هجوم برده است پولهای خُردی است که متعلق به خانواده هاست. خانوادههای زیادی پولهایشان را از بانک بیرون آوردهاند و سهام خریدهاند.شوخی نیست نزدیک به ۵۰ میلیون نفر سهام عدالت دارند و اکنون ارزش هر سهم آنها یازده برابر شده است.تجربه شیرین جهش ۵۰ درصدی ارزش سرمایه یک فرد در یک ماه، هر کسی را شدیدا به بورس معتاد میکند. بورس دارد به کلاس ملی قماربازی ایرانیان تبدیل می شود. و البته در جامعه تقدیرگرا و محافظهکار ایران، تقویت روحیه قماربازی موجب تقویت عقلانیت هم میشود. میدانیم که شکلگیری علم آمار از بازی قمار شروع شده است. چون قماربازان حرفه ای نیاز داشتند خیلی دقیق احتمالات برد و باخت قمار بعدی خود را محاسبه کنند. بنابراین با محاسبات بسیار دقیق، عقلانیترین شیوه را انتخاب میکردند. مردمی که در بورس فعال هستند، لازم است تحولات اقتصادی را دنبال کنند ،به آنها فکر کنند و درباره آنها صحبت کنند و همه اینها موجب گسترش عقلانیت عمومی در جامعه میشود.
حکومت قمار بزرگی کرد که بورس را تا این حد و با این سرعت گسترش داد؛ باید به جسارت او تبریک گفت. چون بر اساس دانش اقتصاد میدانیم که بورس اگر همچنان مثل امروز بالا بماند و یا شدیدا سقوط کند، هر دو برای اقتصاد ملی پیامدهای منفی سنگینی دارد و این پیامدها به زودی آشکار خواهد شد.چه دیدنی است آینده یک ملت قمارباز! گمان نکنید وقتی ملتی قمارباز شد، فقط در بورس قمار میکند، روحیه قماربازی را با خود به همه حوزهها خواهد برد !