به گزارش بنکر (Banker)، هرچند به اعتقاد اغلب کارشناسان اقتصادی، ایران در طول دهههای اخیر دچار تورم شدیدی بوده اما هیچگاه در مسیر ابرتورم قرار نداشته است. البته این امر به این معنا نیست که اقتصاد کشور ما از چنین پدیده ناخوشایندی برای همیشه مصون خواهد بود.
در همین راستا برخی اقتصاددانان ایرانی و خارجی برنامههایی را به دولت و حاکمیت جمهوری اسلامی ایران پیشنهاد کردهاند که برخی از این طرحها مورد توجه جامعه نیز قرار گرفته است. یکی از این برنامههای خبرساز، پیشنهاد استیو هانکه، استاد اقتصاد دانشگاه جانهاپکینز در ایالات متحده امریکا بوده است.
وی که در گفتوگو با ایسنا بر لزوم رعایت انضباط مالی تاکید داشته، معتقد است ایران میتواند با تعریف واحد پولی جدید، طلای موجود در کشور را پشتوانه آن قرار دهد و به این ترتیب خواهد توانست تورم بالا را کنترل کند. این طرح بهدلیل تفاوتهایی که با سایر پیشنهادات داشته و البته تجربه موفقی که در بلغارستان (بحران اقتصادی این کشور در دهه ۹۰ میلادی) کسب کرده، مورد توجه جامعه ایرانی قرار گرفت و سوالات زیادی را در ذهن افراد ایجاد کرد.
در همین راستا روزنامه صمت سراغ کامران ندری، استاد اقتصاد دانشگاه امام صادق رفته و با وی درباره این طرح به گفتوگو نشسته است. این اقتصاددان ایرانی ضمن تاکید بر لزوم توجه به قوانین داخلی، اجرای چنین طرحی را در دنیای مدرن عملیاتی نمیداند. ندری معتقد است شرایط کنونی ایران نیز بهگونهای نیست که بتوان چنین برنامهای را در کشور پیاده کرد و بهجای چنین طرحهایی باید به سمت مستقل کردن بانک مرکزی با تکیه بر قوانین و مقررات دقیق رفت. در ادامه گفتوگوی خبرنگار صمت با این اقتصاددان و استاد دانشگاه امام صادق را میخوانید.
درباره طرح هیاتهای ارزی یا همان CURRENCY BOARD چه نظری دارد؟ آیا فکر میکنید این طرح که بسیار هم موردتوجه رسانههای مختلف قرار گرفته، میتواند اقتصاد ما را از این شرایط خارج کند؟
این طرح در برخی کشورها که با تورم بسیار شدیدی مواجه بودهاند اجرا شده است. آقای هانکه مدعیاند طرح پیشنهادی هیاتهای ارزی توانسته با موفقیت در برخی کشورها اجرا شود و موفقیتآمیز هم بوده، اما باتوجه به وضعیت اقتصادی حال حاضر کشورهایی مانند ونزوئلا و زیمبابوه بهنظر میرسد چندان توفیقی هم حاصل نشده باشد.
یکی از مولفههایی که باید مورد بررسی قرار گیرد، ارزش پول ملی است؛ به این معنی که باید این مشکل در پی اجرای طرح آقای هانکه حل و روند کاهش ارزش پولی ملی نیز مهار میشد، اما همانطور که پیشتر نیز اشاره کردم شرایطی که کشورهای موردنظر دارند نشانگر عدم کارآمدی این طرح است. خب ما میدانیم که ارزش پول ملی در ونزوئلا بهشدت کاهش یافته و این کشور نتوانسته معضل ابرتورم را نیز حل کند.
بهنظر میرسد با اجرای این طرح یا طرحهای مشابه چندان موافق نیستید. از دید شما مشکل برنامههایی از این دست چیست؟
آنطور که من متوجه میشوم و باتوجه به تجربههای سایر کشورها، میتوان گفت طرح currency board به این معنا است که وقتی شما با تورم شدید مواجه میشوید، میتوانید بهجای انجام معاملات و مبادلات با استفاده از پول ملی، از یک جایگزین استفاده کنید.
مثلا در زیمبابوه بهجای پول ملی این کشور (دلار زیمبابوه) از ارزهای کشورهای همسایه استفاده شد. درباره ایران هم میتوان گفت بهطور مثال میتوانیم از ارز کشورهایی مثل چین، امارات یا کویت استفاده کنیم. در این صورت مثلا درهم امارات متحده عربی یا یوآن چین جایگزین ریال ایران میشود. این کار دقیقا در زیمبابوه انجام شده است؛ بهنحوی که دولت پذیرفت حقوق کارمندان یا سایر هزینههایش را بهجای دلار زیمبابوه، با ارزهای خارجی معتبر و باثبات پرداخت کند. در موارد بسیار حاد نیز برنامهای تحت عنوان دلاریزاسیون در کشورها پیاده میشود که طی آن فقط دلار مورد استفاده قرار میگیرد.
اما پیشنهاد آقای هانکه جایگزینی ارزهای خارجی بهجای ریال نیست، ایشان طلا را برای این کار پیشنهاد دادهاند.
بله؛ درست است. این طرح عموما با نام هیاتهای ارزی شناخته میشود و مبنای آن جایگزینی ارزهای دیگر با پول ملی است، اما آنچه آقای هانکه پیشنهاد کردهاند استفاده از طلا بهجای ریال است؛ بهعبارتی این طرح بهمعنای بازگشت به استاندارد پایه طلا است. البته در رسانهها توضیح زیادی از ایشان منتشر نشده و فقط کلیاتی در این زمینه مطرح کردهاند. تا همین جا هم انتقاداتی به این طرح پیشنهادی وارد است. در صورت اجرای currency board با شرایطی که ایشان توصیه کرده، برای تثبیت ارزش پول ملی باید هر واحد پول ملی را معادل مقدار معینی طلا در نظر گرفت (مثل طرح حذف صفر از پول ملی توسط بانک مرکزی که پیشنهاد شده واحد پول به تومان تغییر کند). در این صورت بانک مرکزی باید تعهد بدهد که حداقل در مبادلات بینالمللی در عوض گرفتن مقداری از ریال یا تومان، مقدار مشخصی طلا به افراد بدهد. البته در قدیم هم این مسئله رواج داشت که دولتها درصدی از پول رایج را به شکل طلا نگهداری میکردند تا از ارزش پول رایج پشتیبانی کنند.
ممکن است این طرح روی کاغذ درست و عملی بهنظر برسد و بتوان با وصل پول ملی به طلا، نرخ تورم را نیز کنترل کرد و حتی احتمالا برای بسیاری جذاب هم باشد، اما در عمل چگونه میتوانیم به نظام پایه استاندارد طلا برگردیم؟ آیا میتوان این تعهد را داد که در ازای پول رایج در کشور، طلا به افراد داده شود؟ من فکر نمیکنم این کار عملی باشد، چراکه مقداری دور از ذهن است که یک دولت در دنیای مدرن دوباره به اقتصادی رجعت کند که مبادلاتش برپایه طلا انجام میشد. طرحی هم که در کشورهای دیگر اجرا شده، فارغ از میزان موفقیت آن، اصلا با مسائلی که آقای هانکه مطرح کردهاند متفاوت است. در این کشورها شاهدیم که مردم بهدلیل کاهش چشمگیر ارزش پول ملی، با استفاده از سایر ارزها اقدام به مبادله مالی میکنند. همانطور که پیشتر نیز گفته شد مثلا در زیمبابوه مردم از ترکیبی از ارزهای خارجی برای انجام معاملات روزمره استفاده میکنند، با این وجود میبینیم که تورم شدید در این کشورها هنوز کنترل نشده و مشکل همچنان پابرجاست.
از طرفی هم برای پیادهسازی این برنامه باید پیش از هر اقدامی یک واحد پولی جدید تعریف کنیم. چنین کاری حداقل در شرایط فعلی ایران بسیار سخت است و بهنظر میرسد درحالحاضر امکانپذیر نباشد.
این برنامه بسیار شبیه توافقنامه «برتون وودز» است که پس از جنگ جهانی دوم بین کشورهای ایالات متحده امریکا، استرالیا، اروپای غربی، کانادا و ژاپن در ژوئیه ۱۹۴۴ منعقد شد. در معاهده برتون وودز مقرر شده بود هر کشور سیاستهای پولی خود را بهنحوی تنظیم کند که نرخ مبادله ارز به طلا وصل شود و این نرخ را در شرایطی تثبیت شده نگاه دارد. طرح پیشنهادی آقای هانکه برای ایران هم بسیار شبیه این توافقنامه است که بعدها فسخ شد. از نظر من چنین طرحی در دنیای مدرن قابلیت اجرا ندارد و اینکه شرایط ایران هم بهنحوی نیست که بتوان زمینههای پیادهسازی آن را فراهم کرد.
پس از دید شما این طرح عملی نیست. آیا درسی از تجارب سایر کشورها در پی اجرای این نوع طرحها میتوانیم بگیریم؟
تمام قوای حاکمیتی در ایران باید تمام تلاش خود را بهکار گیرند تا موانع اقتصادی از پیش پای کشور برداشته شود تا خدای ناکرده دچار ابرتورم نشویم. باید توجه داشت هر دو کشوری که در سالهای اخیر دچار معضل ابرتورم شدهاند، بهراحتی نتوانستهاند از دست آن خلاصی یابند و همچنان درگیر آن هستند. تجربه نشان داده اگر در مسیر ابرتورم قرار بگیریم، به این سادگیها نمیتوانیم از این گرداب رها شویم. البته کشور ما در مسیر ابرتورم قرار ندارد اما نکته اینجاست که ما در ۴ دهه اخیر مدام با تورم بالایی مواجه بودهایم و متوسط تورم نیز در طول این ۴۰ سال بسیار بالا بوده است. ما حتی از دست همین تورم بالا نیز هنوز نتوانستهایم رهایی یابیم؛ چه برسد به اینکه دچار ابرتورم شویم.
برای اینکه با این مشکل مواجه نشویم، چه باید کرد؟
مسئله تورم یک مسئله حکمرانی است. شوکهای خارجی همیشه در اقتصادهایی شبیه اقتصاد ما وجود داشته اما نباید فراموش کرد که همه تقصیرها را نمیتوان به گردن این شوکها و محدودیتها انداخت. هرچند مشکلاتی که در حوزه بینالمللی ایجاد میشود تاثیرات مخرب بسیاری بر شرایط کشور میگذارد اما این همه داستان نیست. ما باید در سیاستگذاریهای اقتصادی و مدیریتیمان تجدیدنظرهای اساسی کنیم. اینکه باید به چه سمتی برویم بحث مفصلی دارد اما بهطور کلی باید گفت اگر در نحوه مدیریت اقتصادی کشور اصلاحاتی رخ ندهد ما کماکان با این نوع مشکلات دست به گریبان خواهیم بود.
شما وقوع چنین مشکلی را چقدر محتمل میدانید؟
به اعتقاد من احتمال این مسئله زیاد نیست، اما بحثی که اینجا مطرح میشود این است که ما درحالحاضر دچار تورم مزمن و شدیدی هستیم که باید سعی در کنترل آن داشته باشیم. به هر روی من فکر نمیکنم در ایران دچار ابرتورم شویم اما باید مراقب بود و به این مسئله نیز توجه داشت که تورم فعلی هم کم نیست.
چگونه باید جلوی این مشکل را گرفت؟
من بر این باورم که اگر بانک مرکزی بتواند جلوی چاپ اسکناس و رشد نقدینگی را بگیرد، میتوانیم در این زمینه به موفقیتهایی دست پیدا کنیم؛ هرچند باید دولت هم متعهد شود که برای تامین کسری بودجه به سمت چاپ پول نخواهد رفت و به بانک مرکزی برای انجام این کار فشار نمیآورد.
آیا فکر نمیکنید هدف استیو هانکه هم از طرح این مسئله همین بود که دولت و حاکمیت ایران را متعهد به اجتناب از چاپ پول کند؟
بله؛ این صحیح است اما برای این الزام و تعهد نیازی به این کارهای پیچیده و غیرعملیاتی نیست. قانون بهراحتی میتواند دولت را متعهد به رعایت این مسئله کند.
آیا چنین قانونی ضمانت اجرایی خواهد داشت؟
این مسئله دیگری است که به ساختارهای حاکمیتی ما مربوط میشود. اگر قوانین دقیق و محکم باشند، دیگر کسی نمیتواند سراغ چاپ اسکناس برود. این کاملا مشخص است که اگر بتوانیم جلوی این اقدام دولت را بگیریم بحث ابرتورم منتفی خواهد شد و دیگر نیازی به اجرای طرحی مانند آنچه آقای هانکه پیشنهاد دادهاند، نخواهیم داشت.
البته نباید فراموش کرد که همین الان هم در قوانین پولی و بانکی کشورمان، ارزش هر ریال معادل مقدار مشخصی طلا در نظر گرفته شده است. طبق قانونی که در سال ۱۳۵۱ به تصویب رسید و هنوز هم نافذ است و قانون دیگری جایگزینش نشده، واحد پول ما معادل مقدار معینی طلا تعریف شده، اما متاسفانه ضمانت اجرایی برای این معیارسنجی وجود ندارد؛ یعنی شما در جایگاه یک شهروند نمیتوانید به بانک مرکزی مراجعه کنید و بگویید طبق قانون در ازای ریالی که در اختیار من است باید طلا دریافت کنم. نه تنها در ایران، بلکه در هیچ کشوری چنین چیزی اصلا ممکن نیست.
تفاوت طرح استیو هانکه با این قانون چیست؟
همانطور که تاکید کردم ایشان هنوز بهطور مفصل و دقیق طرحشان را تشریح نکردهاند و نمیتوان خیلی دقیق گفت چه تفاوتی بین این دو مسئله وجود دارد اما آنچه که از کلیات آن برمیآید این است که فرق بین دو طرح در تعریف پول ملی جدید است.؛ یعنی آقای هانکه اجرای طرحشان را منوط به تعریف واحد پولی (متناسب با طلایی که در اختیار کشور است) جدید دانستهاند.
ایشان به بحث انضباط مالی و لزوم رعایت آن هم تاکید بسیار زیادی داشتهاند.
اصلا تمام بحث همین است. هدف ایشان و هر اقتصاددان دیگری از اجرای چنین طرحی رعایت انضباط مالی است. لازمه اینکه شما دچار ابرتورم نشوید این است که پیش از هر چیزی انضباط مالی در سیستم بانکی جریان داشته باشد. اگر شما بتوانید این مسئله را در کشور نهادینه کنید، دیگر وقوع ابرتورم منتفی میشود.
مصادیق اجرای آن چیست؟ یعنی باید در چه حوزههایی انضباط مالی داشت؟
یکی از مهمترین حوزههایی که باید دچار تغییر شود، نظام بودجهریزی کشور است، سپس باید در راستای مستقل شدن بانک مرکزی حرکت کرد، چراکه درجه استقلال بانک مرکزی در این بین بسیار تعیینکننده است. طبیعتا اگر بانک مرکزی مستقلی داشته باشیم، دیگر دولتها نخواهند توانست این نهاد را به چاپ پول با هدف جبران کسری بودجه وادار کنند.
دقت داشته باشید اگر شما بانک مرکزی مستقلی داشته باشید، حتی اگر انضباط مالی نداشته باشید، این بیانضباطی منجر به بیانضباطی پولی نخواهد شد و خلق پول هم از حد بهینه خود بالاتر نمیرود.
پس به اعتقاد شما برای رسیدن به هدف کنترل تورم یا بهتر بگویم برای جلوگیری از وقوع ابرتورم باید انضباط مالی و بانک مرکزی مستقل داشته باشیم. این برداشت من صحیح است؟
بله؛ کاملا درست است. اگر بتوانیم نهاد حاکمیتی را ملزم به پذیرش استقلال بانک مرکزی کنیم، دیگر خلق پول بیرویه نخواهیم داشت و خودبهخود انضباط مالی هم ایجاد میشود. در این صورت نهتنها ابرتورمی در کار نخواهد بود بلکه همین میزان کنونی تورم هم کنترل میشود.دولتها نباید با انواع و اقسام ترفندها و با هدف جبران کسری بودجه، سراغ چاپ پول بروند. چاره این کار را هم باید در قانونگذاری جستوجو کنیم و نیازی به اجرای طرحهایی از این دست نخواهد بود.