چرا که در واقع بیش از اینکه پاسخی مسئولانه و فنی به آنچه در حال رخ دادن در اقتصاد ایران باشد، بیشتر سرپوش گذاشتن بر واقعیتهای تلخی است که مسئول مدیریت آنها مردم نیستند. اگرچه نگارنده این یادداشت نیز نیک وقوف دارد مسئول تمام وضعیت حاکم امروز بر اقتصاد ایران نیز رئیس کل بانک مرکزی نبوده و نیست؛ اما وی دستکم در برخی گفتارها و مواضع خود میتواند اندکی تامل کرده و هوشیارانه موضعگیری کند.
در واقع وقتی اقتصاد ایران و نرخ ارز به دلیل بههم خوردن تعادل تراز ارزی کشور و همچنین تداوم نقدینگی در جامعه به انواع و اشکال آن رقم میخورد و قیمت ارزی که به وعده خود ایشان قرار بود کاهش یابد از 15 هزار تومان چند ماه قبل به 18 هزار تومان افزایش مییابد، ( با فرض اینکه ادعای اعلام شده از سوی وی در رساندن قیمت دلار به رقم 11 هزار تومان صحت نداشته باشد) چه انتظاری از بازار مترصد سود میتوان داشت که به هشدارهای مقام ارشد بانکی کشور در مصادیقی مانند اینکه "مردم وجوهات خود را در بازار ارز سرمایهگذاری نکنند" دلخوش کنند! گویی این توصیه فقط برای سایر مردمان است و عدهای دیگر هوشمندانه میدانند راه سودجویی از نقدینگی موجودشان در کدام کالای سبد دارایی کشور نهفته است!
اعلام اینکه “صادرات ایران 2 تا 3 ماه است کاهش شدید داشته” هنر پاسخگویی نیست، چرا که با وضعیت تحریمها و شیوع کرونا این اتفاق برای همه از جمله سرمایهگذاران و سوداگران از بازار شناخته شده اظهرمنالشمس است؛ اما ادعای وی مبنی بر جوسازی برخی رسانهها هم تازگی ندارد! کمااینکه این ادعا هم حاوی یک پیام در بطن خود است و آن اینکه اعتماد بازار و مردم به رسانههای مورد اشاره آقای همتی نیز ( که البته شیطنت آنها نیز قابل انکار نیست) بیشتر از پیامهای اینستاگرامی خود اوست که روال تقریبا هفتگی به خود گرفته و فردای آن روز هم انواع خبرگزاریها و روزنامهها آن را بازنشر میکنند، اما کارساز و راهگشا نشده است.
آقای رئیس کل بانک مرکزی در اوایل خردادماه جاری در مصاحبهای دیگر "با افتخار به اینکه مسئول بانک مرکزی کشوری است که در 2 سال گذشته با بدترین فشارها مقاومت کرده و مردم نیز مقاومت کردند"، میافزاید: "مردم سختیهای زیادی دیدند، اما بالاخره استقلال هزینه دارد و من اطمینان دارم در آینده نزدیک نتایج آن را خواهیم دید." اما ایکاش بیشتر و قبل از اینکه در اثر این فشارها جوانان این مرز و بوم در تنگناهای ازدواج، تحصیل، تغذیه سالم و مشقات روحی و جسمی آن قرار گیرند و بیکاری هم دامن آنها را بگیرد، به این افتخار میکرد که مسئول بانک مرکزی کشوری بود که در هنگامه شرایط متعادل کشور، تصمیمات استقلالطلبانه را برای بانک مرکزی و همچنین مجابکردن دولت به استقلال در رسیدن به تصمیمگیری بر پایه ملاحظات ایجاد اقتصاد بدون اتکاء به نفت و همچنین دیپلماسی موثر با کشورهای همسایه و دوست اتخاذ میکرد تا امروز هزینه داشتن استقلال را پایه و مبنای تسکین زخمهای دل مردم نسازد! چرا که استقلال مشروط بر ارائه یک بسته همه جانبه کارشناسی و مورد وثوق اقتصاددانان، هزینه که ندارد هیچ؛ سود پرشمار هم عاید کشور خواهد ساخت. و اگر چنین استقلالی هزینه دارد، چرا خود رئیس کل بانک مرکزی برای گرفتن استقلال کامل بانک مرکزی و اخذ تمام ابزارهای لازم برای استقلال آن هزینه نمیدهد!؟
*علیرضا صفاخو