به گزارش بنکر (Banker)، اما مساله اینجاست که اگر نرخ صرافی به نرخ بازار آزاد، نزدیک بود، اساسا شلوغی و هیجانی به بازار تزریق نمیشد، عکسی از صرافیها منتشر نمیشد و صف شلوغی شکل نمیگرفت. آنچه که هیجان بازار را تشدید کرده، اختلاف نرخ بازارساز و نرخ غیررسمی است. شاید این اختلاف از نظر سیاستگذار رقم قابل توجهی نباشد و با توجه به ذخایر ارزی، بازارساز قادر به کنترل بازار باشد، اما نکته اینجاست که وقتی رانتی خلق میشود، باید انتظار صف و حواشی هم داشت. شیوه تزریق از راس هرم بهگونهای شده که در بازار متشکل ارزی، صرافان اقدام به خرید میکنند. در مرحله بعدی هم به قیمتی، به شکل ترجیحی رانت را بین مردم توزیع میکنند. هر صرافی که بتواند با نرخ پایینتر در بازار متشکل ارز را تهیه کند، برد و رانت بیشتری در مرحله بعدی خواهد داشت. مکانیزم بازار متشکل هم چندان شفاف نیست و نرخها به وضوح اعلام نمیشود. در حالیکه اگر شکاف قیمتی محدود شود، خیلی لازم نیست که سقفبندی بین صرافیها یا مشتریها ایجاد شود.
البته یک تغییر روش در رفتار سیاستگذار قابل ردیابی است، سیاستگذار ارزی پس از نوسانات نرخ ارز در تیرماه، سعی کرد نرخ صرافی را نزدیک به بازار کند و هر گاه نوسانی در بازار ایجاد میشد، نرخ صرافی به بازار نزدیکتر میشد و حتی در برههای از آن پیشی میگرفت تا به مرور عرضه را کمتر کند. این مساله باعث میشد بازار از تلاطم عقب بکشد و همین استراتژی در هفتههای متوالی نوسان در بازار را به صفر میل داده بود. اینکه سیاستگذار از استراتژی برنده فاصله گرفته، میتواند ناشی از فشارهای بیرونی باشد، چرا که هرگاه نرخ ارز افزایشی میشود، معمولا مقامات سیاسی نسبت به آن حساسیت نشان میدهند و این حساسیت به ضرر روند بازار ارز تمام میشود، چرا که یک تصمیم غیرکارشناسی در آن دخیل شده است. این خطا به یک تحلیل سطحی نیز دامن زده است: «وضعیت نابسامان بورس موجب تشکیل صفوف خرید در بازار ارز شده است.»
در حالیکه صفوف و شلوغی موجود در بازار تنها به دلیل اختلاف آربیتراژی به وجود آمده است. یعنی این اختلاف آربیتراژی اگر در سطح ۲۰ هزار تومان نیز میبود، صفوف تشکیل میشد و این مساله ربطی به هجرت نقدینگی از بازاری به بازار دیگر ندارد.
نکته دیگری که در بیانیه بانک مرکزی بر آن تاکید شده، اینکه قیمتهای شکل گرفته در بازار آزاد ناشی از انتظارات بوده و عوامل بنیادی آن را توضیح نمیدهد. سوالی که به وجود میآید اینکه در کدام بازار، نرخها تنها با عوامل بنیادی و به شکل فرمولی تغییر میکنند؟ حتی در روند شاخص قیمت مصرفکننده نیز بحث انتظارات، یک مساله مهم و موثر است. از اینرو کارشناسان معتقدند که دست کم گرفتن انتظارات نمیتواند توجیه مناسبی برای رفتار بازار ارز در ایام اخیر باشد. کمااینکه در مورد دلار ۴۲۰۰ تومانی نیز این واقعیت تجربه شد، دولت تصمیم گرفته بود که نرخ را میخکوب کند و محاسباتش نشان میداد که با ۴۲۰۰ تومان، به تمام نیازهای ارزی پاسخگو است. اما اتفاقی که افتاد این بود که بازار آزاد راه خودش را رفت و شکاف نرخ به حدی رسید که دولت در نهایت به تغییر سیاست روی آورد و دلار رانتی را محدود به کالاهای اساسی کرد و نرخ غیررسمی را پذیرفت. علاوه بر این تحلیلگران معتقدند سیاستگذار ارزی باید علاوه بر تامین ارز بخشهای حقیقی، به انتظارات توجه وافی داشته باشد و سیگنالی به جامعه برای تهییج انتظارات از سوی مقامات دولتی و حاکمیتی صادر نشود، که البته دومی از محدوده بازیگری بازارساز ارزی خارج است. تجربه ۴۲۰۰ ثابت کرد این تلقی که تنها به عامل بنیادی تکیه کنیم، شکاف قیمتی را تشدید میکند.