روز مارتین لوتر کینگ، یکی از تعطیلات رسمی سراسری فدرال در ایالات متحده است که به مناسبت سالروز تولد مارتین لوتر کینگ جونیور در سومین دوشنبه ماه ژانویه هر سال در نظر گرفته شده که تقریباً مصادف است با پانزدهم ژانویه (برابر با بیست و پنجم دی ماه)، زاد روز مارتین لوتر کینگ رهبر جنبش مدنی سیاهان آمریکا. برگزار میشود.
مارتین لوترکینگ در 15 ژانویه 1929 در آتلانتای جورجیا به دنیا آمد. ابتدا نام او را مایکل نهادند، اما سپس نامش به مارتین تغییر یافت.
مارتین به همراه خانوادهی خود در خانهی محقر و کوچک در قلب محلهی سیاهپوستنشین آتلانتا زندگی میکردند. پدر و پدربزرگ مارتین کشیش کلیسا بودند. علاوه بر این در یک مزرعه برای سفیدپوستان کار میکردند.
آنان به گونهای مخفیانه با تبعیض نژادی مبارزه میکردند. مارتین در همان اوان کودکی به مانند پدر و پدربزرگش عقیدهای مبنی بر مخالفت با نژادپرستی داشت. مارتین وقتی تبعیض نژادی را حس کرد، که به مدرسه رفت.
در مدرسه، سیاهپوستان نباید کنار سفیدپوستان بر سر یک نیمکت بنشینند. مدیران مدرسه نیز سفیدپوست بودند و رفتار اهانتآمیزی با سیاهپوستان داشتند و بچههای سفیدپوست را برتر میدانستند.
مارتین هم از همان زمان، طعم تلخ نژادپرستی و تفاوت میان خود و سفیدپوستان را چشید. او بچهای بسیار باهوش و زرنگ بود و در سن 15 سالگی توانست دیپلمش را بگیرد.
مارتین به تحصیل علم علاقهی زیادی داشت، بنابراین تصمیم گرفت به دانشگاه برود و در سال 1948 در حالی که 19 سال داشت توانست مدرک لیسانس خود را در رشتهی حقوقی بگیرد.
مارتین در سال 1951 توانست مدرک دکترا دریافت کند. به دلیل نمرههای عالی به او بورسیهی تحصیلی اعطا کردند و 1200 دلار دریافت کرد. ورزش مورد علاقهاش بیسبال، بسکتبال و کشتی بود، اما مطالعه را بیشتر از هرچیزی دوست میداشت.
او در دانشگاه بوستون با کرتا اسکات آشنا شد. او دختر زیبایی از آلاباما بود و در رشتهی موسیقی تحصیل میکرد. مارتین و کرتا در 18 ژوئن 1953 با یکدیگر ازدواج کردند و صاحب چهار فرزند شدند.
مارتین لوترکنیگ سخنرانیهای کوبندهای در زمینهی برابری سفیدپوستان و سیاهپوستان برگذار میکرد. البته از سوی دولت آمریکا مورد تهدید قرار گرفت.
اما او فرد بسیار جسور و شجاعی بود و از تهدید نمیهراسید. در سال 1955 اتفاقی روی داد. در آن زمان در اتوبوسهای شهری جای سفیدپوستان با سیاهپوستان از هم جدا بود. قسمت اعظم اتوبوس با صندلیهای راحت برای سفیدپوستان در نظر گرفته شده بود.
همچنین یک سیاهپوست در صف تاکسی حق نداشت جلوتر از یک سفیدپوست بایستد و زودتر سوار تاکسی شود. در یک بعد از ظهر گرم که کارگران از سرکار بازمیگشتند؛ یک زن سیاهپوست از سر کار خود به خانه برمیگشت. خستگی در صورتش نمایان بود. سوار اتوبوس شد. از فرط خستگی بدون اینکه توجهی داشته باشد در قسمت جایگاه سفیدپوستان نشست.
یک سفیدپوست نیز که وارد اتوبوس شده بود از دیدن یک سیاهپوست که در جای سفیدپوست نشسته، بسیار عصبانی شد و زن را مورد ضرب و شتم قرار داد. زن که با صورت به زمین خورده بود از درد نالهای کرد و بیهوش شد.
این خبر به سرعت در شهر پیچید و به گوش دکتر مارتین لوترکینگ ناجی سیاهپوستان رسید. او خشمگین شد و به عیادت زن سیاهپوست در بیمارستان رفت و از او دلجویی کرد.
در همان لحظه تصمیمی گرفت. او در یک سخنرانی اعلام کرد که سیاهپوستان از این به بعد حق سوار شدن به اتوبوس را ندارند.
به این ترتیب سیاهپوستان را از سوار شدن به اتوبوس تحریم کرد. سیاهپوستان هم که برای دکتر مارتین احترام زیادی قایل بودند از او پیروی کردند. به این ترتیب همهی سیاهپوستان پای پیاده به سرکار میرفتند و به خانه برمیگشتند.
شرکت اتوبوسرانی و تاکسیرانی آمریکا کمکم رو به ورشکستگی گذاشت، زیرا بسیاری از مسافران اتوبوس و تاکسی سیاهپوست بودند. منع سوار شدن وسیلهی نقلیهی عمومی 382 روز به طول انجامید.
در 21 دسامبر 1956 دولت آمریکا با مارتین لوترکینگ به توافق رسید که از این به بعد استفاده از وسایل نقلیه برای سیاهان و سفیدان یکسان باشد. بنابراین مارتین نیز منع سوار شدن به وسایل نقلیه را لغو کرد.
در سال 1957 مارتین رییس نهضت حقوق سیاهپوستان شد. او 10 سال این سمت را عهدهدار بود. مارتین عقایدی مانند گاندی داشت.
او معتقد بود که سیاهپوستان باید مستقل و آزاد زندگی کنند و زیر دست سفیدپوستان نباشند. مارتین در آسیا، اروپا و آفریقا بیش از 300 ساعت سخنرانی کرد و 6 کتاب در زمینهی بیعدالتیها و اعمال خشونتبار نوشت. او در طی عمرش بیش از 30 بار دستگیر شد و دستکم 4 بار مورد ترور واقع شد. او همچنین با کندی نیز ملاقاتی داشت.
مرد سال و رهبر سیاهپوستان
مارتین لوترکینگ به دلیل فعالیتهای زیادی که برای سیاهپوستان داشت، در سال 1963 عنوان مرد سال و رهبر سیاهپوستان انتخاب شد و در 35 سالگی جایزهی صلح دریافت کرد.
مارتین لوترکینگ عصر روز 4 آوریل 1968 ساعت 5 و 54 دقیقه هنگامی که در بالکن اتاقش نشسته بود، مورد اصابت گلولهای قرار گرفت و درگذشت. با مرگ مارتین لوترکینگ سیاهپوستان تکیهگاه و نجاتبخش خود را از دست دادند.
مارتین لوترکینگ میگفت: «میدانید آرزویم چیست؟ یک روز در تپههای جورجیا بچههای سیاهپوست در کنار بچههای سفیدپوست بنشینند و دوستانه با یکدیگر صحبت کنند. آرزو دارم فرزندانمان در مکانی رشد کنند که رنگ پوستشان مهم نباشد.
دخترها و پسرهایمان حق داشته باشند در مدرسه دست همکلاسیهای سفیدپوستشان را بگیرند و در کنار یکدیگر در یک نیمکت بنشینند».
دکتر مارتین لوترکینگ به دلیل فعالیتهای شایانی که برای نجات سیاهپوستان و گرفتن حقوق آنان داشت از سوی دانشگاههای مختلف آمریکایی و دیگر کشورهای اروپایی و آسیایی مدرک دکترای افتخاری و تقدیرنامه و مدالهای افتخاری دریافت کرد.